هرگاه که این واژه سینمای دینی را می شنوم برایم سوالی مطرح می شود که آیا این یک توهم در آرزوی دور است یا واقعیتی دست یافتنی ؟
آیا سینما یک ابزار است ؟ یا وسیله ای برای رسیدن به هدف؟ و یا حتی خود هدف است و بقیه هر آنچه که هست در خدمت سینما ؟
سالها از مطرح کردن این واژه می گذرد واژه ای که هر یک از جماعت اهل سینما برای خود شعری در وصفش بی هیچ سرآغازی وانتهایی گفته است . براستی این توهم است یا واقعیت؟
جماعت سکولار سینما همیشه به این واژه خندیده اند و جماعت اهل نماز سینما به این نکته کفایت کرده اند که کافی است که اهل توحید باشی تا بتوانی به سینمای دینی دست یابی؛ ولی چگونگی آن را که می پرسی تنها جواب می شنوی که اگر قال الصادق و قال الباقر علیهم السلام و یا آیه ای از کلام الله را بر سر فیلم خود بیاوری آنهم با صدای قاری برگزیده این می شود سینمای دینی ولی زهی خیال باطل.
عارض به حضور اساتید اهل نماز سینما باید بگویم که نخست ما را به اهل باطل کاری نیست ولی این روش تولید سینمای دینی اگر جواب می داد در روزگار تند بادهای رسانه ها کاری هر چند اندک از عهده اش بر می آمد.بی انصافی نباید کرد که برخی از تولیدات، تا حدودی تکانی به این اقیانوس مواج داده اند ولی چقدر، نمی دانم !ولی آنهم سینمای دینی نبوده است .
چرا که به استناد کلام وحی هر آنچه که باعث شود مسلمان زیر یوق غیر مسلمان رود از اساس باطل است. و در این وادی همان می گذرد که در دیگر قضایا بر ما گذشته است. در تمام هنر نمایش آیا جز تراژدی ،کمدی و ملو درام و گروتکس ژانر دیگری وجود دارد که ما از آن بی خبر باشیم ؟ آیا شهادت در کدام ژانر می گنجد ؟شاید جواب بدهی که دیگر همه می دانند شهادت یک تراژدی دینی است . و بعدش من هم باید برایت بگویم که با آیه ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا چه می کنی ؟ آیا مگر در تراژدی همه چیز تمام نمی شود ؟ و دیگر اینکه آیا شهادت ابتدای جوشش یک جریان نیست که اگر نبود خون امام حسین بعد از این همه سال چهره منافقان را پس نمی زد و چراغی نمیشد که در تاریکی عصر جاهلیت ثانی راه را برای گمگشتگان حقیقت روشن کند. حال سوال اینجاست که آیا می شود مولفات دینی را در ظرفیت سینما جا داد یا اینکه باید ظرفی نو ساخت و اسمش را سینمای دینی گذاشت تا بتواند آنچه که دین گفته است را در آن به حس تبدیل کرد و نشان بشر تشنه حقیقت داد؟
واژگان زیاد دیگری است که باز بر اثر غفلت همه دوستان اهل توحید استحاله شده است و مترادف با کلمات متضاد قرار گرفته است که می طلبد به جهد و شجاعت وافی سربازان هنر انقلاب در جدا نمودن سره از ناسره تا برای همگان معلوم شود که شیدایی با جنون تفاوت دارد . محبت همان عشق نیست . اخلاص درانزوا و کریم با سخاوت ره صد ساله ای جدا از هم دارند.
الغرض اینکه اگر امروز سربازی این جبهه را توفیقی الهی برای خود تصور کرده ایم باید که به تولید فلسفه و تغییر آنچه که سالها در ذهن و جان ما کرده اند روی بیاوریم تا بتوانیم به سینمای دینی برسیم .آنوقت سینمای دینی توهم نیست بلکه واقعیتی است اظهر من الشمس.